تایم زیادی از امروز را با تلفن همراه گذراندم. حالا هم در مورد صرع مقاله میخوانم و اشک میریزم. از همان صبح که مامان گفت هزینه بیمارستان ۳/۵ ملیون تومان ناقابل میشود دیگر نتوانستم ترس از بیمارستان رفتن را کنترل کنم. انقدر دفعه پیش برای به هوش امدن جان کنده بودم و انقدر ان حس بختک وار وحشتناک بود که نمیتوانم بپذیرم دارم ۳/۵ ملیون هزینه میکنم تا دوباره به همان حالت درایم! اخرش هم نمیفهمم گناه من چه بوده که زندگی ام تا این حد فاجعه امیز است. 

ترسیده ام بله. شما هم اگر وسط توالت خانه تان افتاده بودید، سطح پایینی از هشیاری را تجربه میکردید و با همه وجود جان میکندید تا به هوش بیایید، بتوانید بدنتان را تکانی هر چند ناچیز بدهید یا چشم هایتان را کمی بیشتر باز کنید تا بفهمید در کدام جهنم دره ای هستید؛ میترسیدید. ترسیده ام. زیاد. حتی میترسم که توی یکی از همین حملات در حالی که دارم بین زمین و هوا بال بال میزنم بمیرم. واضح است که دلم نخواهد این مرگ توی بیمارستان باشد؟ از صبح ذهنم درگیر این است که اگر واقعا توی بیمارستان بمیرم یا بلایی سرم بیاید پدرم تا اخر عمر دست از سر مادرم بر نمیدارد و به اصرار میگوید که تو بچه ام را به کشتن دادی! بس که با این تست و این بیمارستان مخالف است! 

ضمن اینکه خودم به عقلم رسیده بود نباید بروم استخر اما در حد فکر و ترس نگهش داشته بودم. تا اینکه توی سرچ های امروزم خواندم تشنج در اب میتواند بسیار خطرناک باشد و منطقی هم هست. منطقی.

 از هر جایی که سطح نرم و محکم ندارد میترسم. دفعه پیش اگر فقط چند سانتی متر این طرف تر گردنم به کف توالت کوبیده میشد احتمالا الان قطع نخاع بودم! خدایا من دارم این حجم از فشار را پشت سر میگذارم و ان وقت محبوبه مدام تشر میزد که خودت رو جمع و جور کن! چیزی نیست که! 

یک بار که خودش "خوابالود" بود و حوصله نداشت به تقلید از خودش گفتم چه قدر غر میزنی تو! 

با لحنی که بابا مگه نمیدونی چمه گفت:خوابم میادا. 

و من هاج و واج ماندم. کسی که خوابش می اید حق دارد عبوس باشد، ولی کسی که دارد زیر فشار له میشود با این کارها میخواهد خودش را لوس کند! 

این هم از شانس عزیزم است که همیشه اطرافم را مشتی انسان کم فهم گرفته. که تازه به جد اصرار دارند من کمال شعور انسانی را از بقیه خواستارم!


پ.ن:نمیدانم حالا چه اصراری دارم ناخن های بلند و لاک زده داشته باشم. (به دست چپش نگاه میکند) نه گویا خوب میدانم، موها را که کوتاه کردم انگار از تمام زیبایی دنیا همین ناخن ها برابم باقی مانده باشند. روزی چند بار انگشت هایم را جمع میکنم و نگاهشان میکنم. به هر حال نباید بی دلیل باشد. 


مشخصات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها