سم میگه:دیوونه ای؟

_ نمیدونم!

_ دیوونه ای؟

_ نمیدونم! تو میدونی مغزم انتن نمیده. میدونی اگه این کارارو نکنم میشینم فکر و خیال میکنم. میدونی اگر فکر و خیال کنم حالم بد میشه. میدونی من ترسیدم سم. من ترسیدم. قدر یه خرس که تمام سال گرسنه بوده و داره با شکم خالی میره به استقبال خواب زمستونی! گیر نده سمی. این روزا گیر نده. بذا فکر و خیال نکنم. بذا از تصور خودم تو بیمارستان حالم بد نشه. 


++بله من لوسم. بله من جان دوستم، ترسویم، ترسیدم! شما هم اگر از دار دنیا فقط خودتان را داشتید ، اگر همه امید داشته و نداشته تان بند خودتان بود، اگر تنها عشق زندگیتان خودتان بودید؛ میترسید. تا بوده اینجا کسی جز بی کسی را ندیده ام. چون تو نگاری! چون تو تنها کسی هستی که ما داریمش. بایدم ترسید. از ترس از دست رفتن تنها دارایی مان. از ترس دیدن عذابش، رنجش، دردش، ضعفش… ضعفش…و ضعفش…

بله من ترسیده ام. دنیایم دارد در برابر چشمم شرحه شرحه میشود. ترسیده ام. به اندازه اخرین موجود جان سالم به در برده در کره زمین. 


++انقدر تهوعم شدید است که نمیتوانم چیزی بخورم. مامان دم در گفت باز خدارا شکر بیماری خاصی نیست. من خندیدم: میشه حالا خداروشکر نکنی!؟

پروردگارا! راستی راستی دارم از ترس سکته میکنم! بهترین سالهای زندگی ام؟ حق من از دنیا این همه عذاب باشد؟ 

ان وقت باید شاشید به هر چه هست و نیست! 


مشخصات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها