ادمیزاد چه حافظه لجنی دارد!!! یک عمر بعد از تمام شدن قصه مان، اهنگ زلف نامجو را گوش دادم. و درست الان یادم افتاد که تکه اولش را همیشه برایم میخوانده! پس من از ان همه شور و حال چه چیزی یادم مانده؟! انسان عجب موجود کرگدنی است. یاد گرفتی زندگی کنی ساجی من نه؟! با اسانس فراموشی!


دوم هم اینکه یک خروار گروه و کانال خفن توی تلفن همراهم دارم. دو تا پاکسازی طبیعت. یک دانه ی بسیار فعال حامی کودکان و خیریه ها. کانون ادبی و کانون خیریه دانشگاه. 

جز مورد اخر که واقعا برای پا گرفتنش پیاپی تلاش کردم، مجال شرکت در هیچکدام را ندارم! وقت دوباره کیمیا شده! هادی پاکزاد اهنگی دارند که میگوید ساعت ها شدن همه کاره و تازه باطری هم میخوان و اینا! راسن میگویی هادی جان. همیشه راست گفته ای. 

چرا زمان همیشه تنگ است نگار؟ مگر کنکور تموم نشده؟ اه. 


مشخصات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها