میگویم که نکند فلانی مرده باشد؟ 

سامان میگوید داری فوبیای مرگ فلانی را میگیری! 

حق داری. دوره دارد. میگذرد. بهتر میشوی. 

راست میگوید. کم کم دارم میفهمم همه چیز دوره دارد. من! من با این همه اهن و تلپ دوره داشتم! دوره ام که سررسید عین کنسرو تن ماهی راهی سطل زباله شدم. انوقت تو میخواهی غم دوره نداشته باشد؟ ترس دوره نداشته باشد؟ هه! ساده ای ها. 

برایم موی بلند نذر کرده! گفته اگر سالی_ماهی رسید که وسطش دنیا کمرمان را خم نکرد، هیچی به خم طره نمیبریم. 

برایم بنفشه نذر کرده. دو جعبه تر و تازه! به وقت باران بهاره در سه ردیف منظم کاشته شوند قربه الی الله! 

چشمم خسته است. تاب دیدنش نیست بس که ادمها نفهم شده اند. تمام شهر را از حالا، از سینه کش زمستان بنفشه کاشته اند! بعد هم گوه گاو و خر ریخته اند روی سرش که جان بگیرد، نمیرد! که چه؟! بنفشه ها زیر گوه سر خم کرده اند، کثیف اند، انکار هوا بهشان نمیرسد! نا ندارند صاف بایستند! ادمها نفهم شده اند! سینه کش زمستان و بنفشه؟! بابا بنفشه دوره دارد! موی بلند دوره دارد! من دوره داشتم و تو هم! 

اما غم؟ ترس؟ هه! ساده ای ها


مشخصات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها